تفاوت درک و توصیف رایحه در افراد
مقالات عطریوم
سبز، تند، فلزی، خاکی یا با طراوت دقیقاً چه هستند؟ ایجاد یک نقشه رایحه دقیق به یافتن پاسخ دقیق برای چنین سوالاتی وابسته است. در بیانیه زارزو و استانتون آمده است: “درک یک ماده معطر خاص اصولا برای همه افراد یکسان است، به شرطی که در شرایط یکسان و با غلظت یکسان بوییده شود.” بنابراین باز به همان حرف اول می رسیم: “همه چیز نسبی نیست.”هرچند این نتیجه گیری کاملاً درست است و می تواند پایان خوبی هم در ادامه مباحث ذکر شده قبلی داشته باشد، ولی نتیجه گیری پخته ای نیست. موضوع عطرسازی عمیق تر از این صحبت هاست. مواد معطر با لجبازی تمام از قرار گرفتن در دسته بندی های دقیق و مجزا سر باز می زنند. بنابراین کسانی که به دنبال حقیقت عطر هستند باید با مشکلاتی دست و پنجه نرم کنند. زارزو در مقاله ای نظریه شناخت بو و نتیجه تحقیقات انجام شده در این رابطه را مفصلاً مرور کرده است که شامل مباحثی از جمله تئوری شکل ضعیف و ارتعاش ملوکول (تئوری اودوتوپ)، پروتئین های فلزی، کروماتوگرافی، آنزیم ها، پسماندهای آمینواسیدی و غیره است که تنها یک دانشمند رایحه می تواند به این موضوع ها علاقه داشته باشد. با این حال ممکن است صنعت عطرسازی هم به تنوع گیرنده های بویایی و دانش اینکه بینی هر فرد “بارکد” مخصوص و حساسیت ها و آستانه بویایی خاص خود را دارد علاقه نشان دهد. بدون شک ممکن است که دو فرد با قرار گرفتن در معرض یک ماده معطر یکسان، درک متفاونی نسبت به آن از خود نشان دهند.به نظر می آید این فرض که حدود 350 گیرنده بویایی استاندارد وجود دارد، فرض چندان درستی نیست. زارزو به تحقیقی انجام شده در سال 2006 اشاره می کند که نشان می دهد 10 درصد از ژن های مربوط به گیرنده های بویایی در همه انسان ها فعال نیست. ژنوم گیرنده های بویایی انسان به سرعت در حال تحلیل رفتن است، شاید به این دلیل که اهمیت حیاتی بویایی کاهش یافته و از جنبه تکاملی تکیه بیشتری بر روی بینایی و شنوایی شده است.حدود 50 درصد از ژن های مربوط به گیرنده های بویایی در انسان در واقع ژن های کاذب هستند و برای گیرنده های بویایی، پروتئین فعالی تولید نمی کنند.امروز می دانیم که چرا حساسیت و آستانه بویایی در انسان ها متفاوت است. وقتی ما چیزی را بو می کنیم حداقل 90 درصد از دریافتی که داریم تقریبا برای همه یکسان است. ولی همان 10 درصد باقی مانده است که کنجکاوی ما را بر می انگیزد. با نگاهی دقیق تر در میابیم که حس بویایی انسان، برخی از بزرگترین تنوعات بیولوژیکی در ژنوم را نمایان می کند. هرچه بیشتر به دنبال قطعیت بویایی باشیم، بیشتر همه چیز از هم می پاشد!نبودن معیارهای عینی برای رایحه (معیارهایی که جهانی و غیرمبهم باشند و وابسته به نظرسنجی از افراد نباشند) کار را برای فهمیدن جزییات توصیف گرهای رایحه و نحوه درک رایحه سخت تر می کند. استانتون در این رابطه چنین می گوید: “حواس پنج گانه ما به طور یکسان با اندازه گیری علمی همخوانی ندارند. فرکانس امواج نوری به طور دقیق رنگ را مشخص می کند. دما معیار اندازه گیری دقیقی برای سردی و یا گرمی یک سطح است. اما در طرف مقابل، بویایی و چشایی از قرار گرفتن در معیارهای دقیق علمی سر باز می زنند. برای توصیف بوها مجبوریم ادراکمان را به لغات ترجمه کنیم، لغاتی که تحت تاثیر تجربیات شخصی، فرهنگ، بیولوژی و حتی جنسیت ما قرار می گیرند.” باز هم همان بهانه نسبیت!تحقیقاتی که در مباحث قبلی ذکر شد با هدفی بلندپروازانه آغاز شد، یافتن بهترین راه ممکن برای بازنمایی حسی توصیف گرهای رایحه عطر در فضای دو بعدی. پیشرفت کار عالی بود، نقشه های بویایی تصحیح شده و ارجاع متقابل داده شدند. نظریه متخصصان مختلف و اثبات نتایجی که متخصصان مدتها پیش به دست آورده بودند با دقت فراوان انجام گرفت. گریزهای حاشیه ای خوشایندی به لغت شناسی علم بویایی و بحث های جالبی در مورد جنسیت و جذابیت جنسی عطرها صورت گرفت.ولی در مورد یافتن پاسخ های نهایی، متاسفانه در دنیای توصیف گرهای رایحه هنوز هیچ چیز قطعی و اثبات شده نیست. تفاوتهای بدنی انسان ها، عدم وجود یک توافق در مورد منبعی برای انواع بوها، نبودن معیاری علمی و غیرمبهم و وابسته بودن توصیف های ادراکی به زبان، همه و همه یافتن پاسخ قطعی را دشوار می کند. رایحه ها، زیر تیغ مو شکافی که می روند از مشخص کردن حقایق بی چون و چرا سر باز می زنند. با این حال، هنوز می توان بو کشید و از این جست و جو لذت برد.